11.22.2007

 
جرمی ندارم بیش از این کز دل هوادارم تو رااز زعفران روی من رو می‌بگردانی چرا
یا این دل خون‌خواره را لطف و مراعاتی بکنیا قوّت صبرش بده در یفعل الله ما یشا
این دو ره آمد در روش یا صبر یا شکر نعمبی شمع رویت کی توان دیدن مر این دو راه را
هر گه بگردانی تو رو آبی ندارد هیچ جوکی ذره‌ها پیدا شود بی‌شعشعه‌یْ شمس الضحی
بی بادهٔ تو کی فتد در مغز نغزان مستی‌ایبی عصمت تو کی رود شیطان به لا حولَ و لا
امرت نغُرد کی رود خورشید در برج اسدبی تو کجا جنبد رگی در دست و پای پارسا
در مرگ هشیاری نهی در خواب بیداری نهیدر سنگ سقایی نهی در برق میرنده وفا
سیل سیاه شب برد هر جا که عقل است و خِردزان سیلشان کی واخَرد جز مشتری هل اتی
ای جانِ جانِ جزء و کل وی حُلّه‌بخش باغ و گلوی کوفته هر سو دهل کای جان حیران الصلا
هر کس فریباند مرا تا عشر بستاند مراآن کم دهد فهم بَیا گوید که پیش من بیا
هم او که دلتنگت کند سرسبز و گلرنگت کندهم اوت آرد در دعا هم او دهد مزد دعا
لبیک لبیک ای کرم سودای تست اندر سرمز آب تو چرخی می‌زنم مانند چرخ آسیا
خامش که این گفتار ما می‌پرد از اسرار ماتا گوید او که گفت او هرگز بننماید قفا


مصرع دوم بیت سوم انگولک من‌ه. بوده «بی شمع روی تو نتان دیدن مر این دو راه را». این بیت «هم ری و بی و نون را کردست مقرون با الف / درباد دم اندر دهن تا خوش بگویی ربنا» هم چون بی‌مزه بود حذف شد؛ اما جذابیت زبانیش کم نیست!

نظرها: Post a Comment

نظرات Œ

This page is powered by Blogger. Isn't yours?