11.22.2007

 
امروز دیدم یار را آن رونق هر کار رامی‌شد روان بر آسمان همچون روان مصطفی
خورشید از رویش خجل گردون مشبک همچو دلاز تابش او آب و گل افزون ز آتش در ضیا
گفتم که بنما نردبان تا برروم بر آسمانگفتا سر تو نردبان سر را درآور زیر پا
چون پای خود بر سر نهی پا بر سر اختر نهیچون تو هوا را بشکنی پا بر هوا نه هین بیا
بر آسمان و بر هوا صد رد پدید آید تو رابر آسمان پرّان شوی هر صبحدم همچون دعا


خوش‌ساخت، و کمی بی‌مزه!

بازی دوتا «هوا» خوب بود.

نظرها:
آخه گوساله تو چه میفهمی مولانا کیه
خر چه داند قیمت نقل و نبات
 
:))) aaghaa in kheyli baahaal bud!!
 
Post a Comment

نظرات Œ

This page is powered by Blogger. Isn't yours?