11.20.2007

 



ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شماافتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا
گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شودمرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا
ما رخ ز شُکر افروخته با موج و بحر آموختهزان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان‌فزا
ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه دهای موسی عمران بیا بر آبِ دریا زن عصا
این باد اندر هر سری سودای دیگر می‌پزدسودای آن ساقی مرا باقی همه آن شما
دیروز مستان را به ره بربود آن ساقی کلهامروز مِی در می‌دهد تا برکند از ما قبا
ای رشک ماه و مشتری با ما و پنهان چون پریخوش خوش کشانم می‌بری آخر نگویی تا کجا
هر جا رَوی تو با منی ای هر دو چشم و روشنیخواهی سوی مستیم کش خواهی ببر سوی فنا
عالم چو کوه طور دان ما همچو موسی طالبانهر دم تجلی می‌رسد برمی‌شکافد کوه را
یک پاره اخضر می‌شود یک پاره عبهر می‌شودیک پاره گوهر می‌شود یک پاره لعل و کهربا
ای طالب دیدار او بنگر در این کهسارْ اوای کُه چه باده خورده‌ای ما مست گشتیم از صدا

ای باغبان ای باغبان در ما چه درپیچیده‌ایگر برده‌ایم انگور تو تو برده‌ای انبان ما


چن‌تاد تا پریدم. اگه چیز جذابی جا افتاده، می‌تونین بگین.

رویا: «لُنگ»! و البته، «جامه‌ای که از سند آرند، نوعی پارچه». من البته منظورم از غزلها بود.

و، حالا که به اینجا کشید، یادآوری می‌کنم که «آشنا» یه معنی «شنا» هم داره.

shadidan: دلیلش موسیقی‌نشناسی‌ت نیست! دلایل دیگه‌ای داره! من هم یادم نمی‌آد که آهنگش کار کی بود، و اسم آلبومش هم. می‌گردم و می‌یابمش.

یافت شد: نگاه آسمانی. ناشرش سروش‌ه و آهنگسازش علی رحیمیان.

نظرها:
اولا که من عاشق این شعرم. ثانیا «فوطه» یعنی چی؟ ثالثا این بیت رو چرا جا انداختی به نظرم قشنگه :
ای طالب دیدار او بنگر در این کهسار او ای که، چه باده خورده‌ای ما مست گشتیم از صدا
البته تو این سایت «ریرا» باده رو اشتباهی نوشتن باد.
 
دست‌کم به گوشِ منِ موسیقی‌نشناس روایتِ حسام‌الدین سراج (با نمی‌دانم کدام آهنگ‌ساز) از این غزلْ بسیار زیبا است. در این بیتی که رؤیا نوشته، سکونِ (یا مکث روی) حرفِ آخرِ "کهـسار" در آواز تقریباً دیوانه‌کننده است.

www.shadidan.persianblog.ir
 
این آشنا جالب بود و تازه اون بیت می‌فهمم یعنی چی.
 
Post a Comment

نظرات Œ

This page is powered by Blogger. Isn't yours?