3.06.2005

 
این رو البته دیشب درست کردم؛ اما پابلیش نکردم که ببینم اصلاً کسی یادش میاد که یه موقعی اینجا چیزی نوشته می‌شده یا نه. چون کسی چیزی نگفت، حالا پابلیش می‌کنم! هرچند، اون که گفت می‌تونه بگه «وقتی گفتم چه کردی؟» خوب، حق داره دیگه!

انصافاً ایده‌ش قابل توجه‌ه ...

از بودن و سرودن
صبح آمده‌ست، برخیز
ـــ بانگ خروس گوید
وین خواب و خستگی را
در شط شب رها كن

مستان نیم شب را
رندان تشنه لب را
بار دگر به فریاد
در كوچه‌ها صدا كن

خواب دریچه‌ها را
با ضرب سنگ بشكن
بار دگر، به شادی،
دروازه‌های شب را
رو بر سپیده
وا كن

بانگ خروس گوید
فریاد شوق بفكن
زندان واژه‌ها را دیوار و باره بشكن
و آواز عاشقان را
مهمان كوچه‌ها كن

زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر
وز آن دو روزن صبح
در كوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخه‌ی اقاقی
آیینه‌ی خدا كن

بنگر جوانه‌ها را، آن ارجمند‌ها را
كان تار و پود چركین
باغ عقیم دیروز
اینك جوانه آورد
بنگر به نسترنها
بر شانه‌های دیوار
خواب بنفشگان را
با نغمه‌ای درآمیز
و اشراق صبحدم را
در شعر جویباران
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا كن

بیداری زمان را
با من بخوان به فریاد
ور مرد خواب و خفتی
«رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها كن» ...

نظرها:
آهان، حالا فهمیدم چرا پز فونت جدیدت رو دادی.
حالا که این همه فونتت خوبه بنویس که یکی مثل من که فقط برا دیدن فونت کذا اون رو برداشته بیکار نشه.
 
ببخشید بی ربط به موضوع پستت : اما الان از دانشگاه فونت وبلاگت را bold می بینم، یک کم عجیبه، چون Tahoma هم داری تو لیستت (البته من هم دارم اما من جون فونت سایز را 18 کردم تا نازلی بهتر دیده شه احتمالا دچار مشکل بلد شدن شدم).
بعد هم این که نیم فاصله را چه طوری رعایت می کنی؟ (ویندوزم xpی)
راستی یک چیز دیگر، به فاصله زمانی بین پست هات دقت کن، بدیهیه آدم ها (در این جا آنها که این وبلاگ را می خوانند) براشون 9 روز خیلی نباشد که به پرس و جو بیفتند ;)
 
Post a Comment

نظرات Œ

This page is powered by Blogger. Isn't yours?