12.24.2004
كاملاً قبول دارم كه ممكنه برا هيچكس جز خودم جذاب نباشه. اگه خوندين و نفرين كردين، الاهي كه مجبور شين دو دور كيهان يك روز رو بخونين! خوب مگه مجبورين؟!
به دليل بىربطى، بايد كتابي دربارۀ «دكتر علىاشرف صادقى» رو بخونم. ايشون يهجورايى معتبرترين زبانشناس ايرانى به حساب مياد و اين اعتبار، البته فقط به خاطر تيكهى زير نيست!
اعتراف مي كنم كه با اين كه در همهي عمر پينگيليش نويسيام baraaye ننوشتهام و baraa و ye رو به اصرار جدا كردهام، هيچوقت نميدونستم كه اينقدر ماجرا پشت قضيه خوابيده! حالا برام مسئله شده كه چرا خودم از اولش فكر كردم بايد جدا بنويسمش؟!
به دليل بىربطى، بايد كتابي دربارۀ «دكتر علىاشرف صادقى» رو بخونم. ايشون يهجورايى معتبرترين زبانشناس ايرانى به حساب مياد و اين اعتبار، البته فقط به خاطر تيكهى زير نيست!
استاد، شما فرموديد كه حروف اضافهي بسيط كسرۀ اضافه نميگيرند. به اين ترتيب «براىِ» كه ظاهراً بسيط است چگونه تحليل ميشود؟
دكتر صادقي: «براىِ» كمي وضعش مبهم است. جزء اول آن حرف اضافهي «به» است كه در پهلوي «پد» است، بعد شده است «په» و بعد «پ» به «ب» بدل شده است و نهايتاً حرف اضافه بهصورت «بَه» در آمده: «بَه او گفتم» [...] يعني در متون قديم غالباً «ب» فتحه دارد. [...] اما در فارسي تمام فتحههاي آخر كلمات كسره شده مثل «خانَه --> خانِه». اين «بَه» هم شده «بِه». [...] بخش دوم «براي»، «را» است. اصلاً در زبانهاي قديم «را» يعني «بهعلتِ». «چرا» يعني «به چه علت» [اظهار فضل بيمورد من: بهنظرم، اون «را» همون «را»ييه كه تو «مرا» هست. بنا بر اين، به نظر من، «چرا» كه يعني «چه را»، يعني «براي چه». ولي ايشون بهطور طبيعي از من اينكارهتراند!]. الان ما در فارسي يك اصطلاح عاميانهاي داريم كه در جواب «چرا» گفته ميشود «محض اِرا». اين «اِرا» يك كلمهي قديمي است كه در پهلوي هم هست بهصورت «اِد را» يعني «بهخاطر اين». «اِد» يعني «اين» [...] و اين در زبان عاميانه شده است «اِرا»، يعني وقتي ميگويند «محض اِرا» يعني «به اين علت». مثل انگليسي كه در پاسخ why ميگويند because.
[...] «براىِ» در اصل يعني «به علتِ»، بنابر اين «بَه» و «را» با هم تركيب شده و بعد قياساً يك كسره هم گرفته است. [...] وقتي اين دو تا جوش خورده، يك عدم شفافيت درش بهوجود آمده؛ يعني ديگر شفاف نبوده كه «را» همان «را» است و «بَه» همان «پد» است. در نتيجه تركيب شده و قياساً كسره گرفته است.
اعتراف مي كنم كه با اين كه در همهي عمر پينگيليش نويسيام baraaye ننوشتهام و baraa و ye رو به اصرار جدا كردهام، هيچوقت نميدونستم كه اينقدر ماجرا پشت قضيه خوابيده! حالا برام مسئله شده كه چرا خودم از اولش فكر كردم بايد جدا بنويسمش؟!