12.08.2004
چون من خيلي شريفام، اصلاً ميميرم اگه «كرديت» كار يكي رو بالا بكشم! يادم افتاد كه پست قبليم دو تا كرديت داره كه يكيش به خود صاحب كرديت مربوطه و شما لطفاً بيخيال شين. دوميش اما مال دكتر محمدرضا شفيعي كدكنيه. حضرت دكتر احتمالاً برا هر كي كه اندكي از اين بيماريا داشته باشه آشنا حساب مياد (نگين كه «به كجا چنين شتابان» رو نشنيدين. برا خودتون افت داره!)
اون روزگار صباوت كه ما كشته و مردۀ شعر نو بوديم، متأسفانه يا خوشبختانه، نه سهراب خون شديم و نه شاملو باز؛ اما غير از نيما و اخوان، دو نفر تأثير قابل توجهي گذاشتن: يكي همين آقا بود و يكي هم يكي ديگه كه تصادفاً رفيق جاني همين آقاست. بيشتر از هر چيز، نكتهسنجي و ريزبيني و طبع تيكهانداز ايشون برا من جالب بوده --- البته بگذريم از رواني و خوشگلي كاراش. اين رو ببينيد:
همه اين است و جز اين نيست كه ما ميگوييم
آنچه ما زمرۀ خيل علما ميگوييم
گفته و كرده و انديشهي نيك
نيست جز آنچه كه ما بهر شما ميگوييم.
باورت نيست؟
بيا و بنگر
-- گر ز نزديك همي ترسي، بنگر از دور --
پوست آكنده به كاه
اندر باد
روي دروازۀ جنديشاپور
پيكر ماني،
زنديق بزرگ
آن پيامآور زيبايي و نور.
اون روزگار صباوت كه ما كشته و مردۀ شعر نو بوديم، متأسفانه يا خوشبختانه، نه سهراب خون شديم و نه شاملو باز؛ اما غير از نيما و اخوان، دو نفر تأثير قابل توجهي گذاشتن: يكي همين آقا بود و يكي هم يكي ديگه كه تصادفاً رفيق جاني همين آقاست. بيشتر از هر چيز، نكتهسنجي و ريزبيني و طبع تيكهانداز ايشون برا من جالب بوده --- البته بگذريم از رواني و خوشگلي كاراش. اين رو ببينيد:
همه اين است و جز اين نيست كه ما ميگوييم
آنچه ما زمرۀ خيل علما ميگوييم
گفته و كرده و انديشهي نيك
نيست جز آنچه كه ما بهر شما ميگوييم.
باورت نيست؟
بيا و بنگر
-- گر ز نزديك همي ترسي، بنگر از دور --
پوست آكنده به كاه
اندر باد
روي دروازۀ جنديشاپور
پيكر ماني،
زنديق بزرگ
آن پيامآور زيبايي و نور.