6.11.2004
اي روزگار كج مطار! (اگه نميدونيد مطار چيه، بريد ياد بگيريد؛ به من هيچ ربطي نداره!) بالاخره، ما هم به همون دو سيلاب آخرش تبديل شديم!
اين جريان شركت هم برامون شده بدبختي. هرچي ميگم كه بابا، خر نشين فقط بيفتين تو يه خط! كسي گوش نميكنه. بدبختي اينه كه نميشه ول كرد كه برن پي كارشون. آخه چهجور بايد بهشون فهموند كه يه خط خاص، يا اولش خواب شديد داره و يا آخرش؟
عمو بزرگه كنوكسيون! (چون خيليها رو ديدم كه نميگيرن، يادآوري ميكنم كه «كنوكسيون»، يعني «همرفت»!) سپرد كه همهچيز دست خودت، به عمو كوچيكه هم سپردم، قراردادات هم پاي خودت و اينا. عليالحساب، ميخوام يه كودتاي كوچولو بكنم؛ هرچند كه ممكنه از همين كه هست هم جون سالم در نبرم! خلاصه دو حالت بيشتر نداره ديگه: يا پولدار ميشم و يا از اونا كه شيش پا دارن و دو تا بال و دو تا شاخ! (منظورم سوسك نيست، يه گاو و يه گنجيشكه!)
اين جريان شركت هم برامون شده بدبختي. هرچي ميگم كه بابا، خر نشين فقط بيفتين تو يه خط! كسي گوش نميكنه. بدبختي اينه كه نميشه ول كرد كه برن پي كارشون. آخه چهجور بايد بهشون فهموند كه يه خط خاص، يا اولش خواب شديد داره و يا آخرش؟
عمو بزرگه كنوكسيون! (چون خيليها رو ديدم كه نميگيرن، يادآوري ميكنم كه «كنوكسيون»، يعني «همرفت»!) سپرد كه همهچيز دست خودت، به عمو كوچيكه هم سپردم، قراردادات هم پاي خودت و اينا. عليالحساب، ميخوام يه كودتاي كوچولو بكنم؛ هرچند كه ممكنه از همين كه هست هم جون سالم در نبرم! خلاصه دو حالت بيشتر نداره ديگه: يا پولدار ميشم و يا از اونا كه شيش پا دارن و دو تا بال و دو تا شاخ! (منظورم سوسك نيست، يه گاو و يه گنجيشكه!)